English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1207 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
probation order U دستور یا حکم تعلیق مجازات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reprieval U تعلیق مجازات
suspension of punishment U تعلیق مجازات
probation U تعلیق مجازات
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات
on probation U به شرط تعلیق مجازات
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
on probation U در دوره تعلیق مجازات
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات بودن
to give a suspended sentence [British E] U حکم دوره تعلیق مجازات دادن
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
suspensions U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspension U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one U که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
separator U نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
modifiers U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skip U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skips U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skipped U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
actual address U دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
statement U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
modifier U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statements U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
pipe U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
basics U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
effective U دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefix U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefixes U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branches U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions U دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
macroinstruction U دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
residents U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branches U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address U قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
deep freeze U تعلیق
abeyance U تعلیق
suspensions U تعلیق
interruptions U تعلیق
deep freezes U تعلیق
interruption U تعلیق
suspense U تعلیق
suspension U تعلیق
pendency U تعلیق
hangs U تعلیق
hang U تعلیق
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
reduction to absurdity U تعلیق به محال
engine mounting U تعلیق موتور
suspension U ایست تعلیق
suspensive U درحال تعلیق
suspensions U ایست تعلیق
four point suspension U تعلیق چهارنقطهای
precipitant U تعلیق شدنی
remainder U حالت تعلیق
hanging prevention U ممانعت از تعلیق
suspensive U تعلیق معلق
abeyance or adeyancy U تعلیق تعویق
lay off U تعلیق کارگر
cardanic suspension U تعلیق کاردان
spring suspension U تعلیق فنری
precipitable U تعلیق پذیر
stay of proceedings U تعلیق دادرسی
suspense U درحال تعلیق
colloidal suspension U تعلیق کلوییدی
to be in suspension U در حالت تعلیق بودن
suspensor U موجب تعلیق نگاهدارنده
hoisting U دستگاه تعلیق جرثقیل
reductio ad absurdum U تعلیق بامر محال
suspension wheel U چرخ تعلیق خودرو
emulsifying U بحالت تعلیق دراوردن
emulsified U بحالت تعلیق دراوردن
emulsifies U بحالت تعلیق دراوردن
front wheel suspension U تعلیق چرخهای جلو
emulsify U بحالت تعلیق دراوردن
hanging U اویزان درحال تعلیق
suspend U معلق کردن تعلیق دادن
front axle suspension U اویزش یا تعلیق اکسل جلو
suspends U معلق کردن تعلیق دادن
hypostasis U موجود فرضی حالت تعلیق
stultification U تعلیق بمحال احمق ساختن
suspending U معلق کردن تعلیق دادن
torsion bar U بار پیچشی اهرم تعلیق
privation U محروم سازی تعلیق مقام
privations U محروم سازی تعلیق مقام
suspends U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
buggie U بوگی دستگاه تعلیق جلو توپ
suspending U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspend U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
disperse U [درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
emulsioning U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsions U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
aerosols U تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
emulsioned U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsion U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
aerosol U تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
punishment U مجازات
rocket [British E] U مجازات
reprimands U مجازات
castigation U مجازات
penalty U مجازات
sanction U مجازات
pains and penalties U مجازات
wite U مجازات
sanctions U مجازات
sanctioning U مجازات
sanctioned U مجازات
reprimand U مجازات
the lash U مجازات
penalties U مجازات
retribution U مجازات
reprimanded U مجازات
reprimanding U مجازات
suspension strap U نوار تعلیق بار به هلیکوپتر نوارهای اتصال طناب بارهلیکوپتر
culpability U قابلیت مجازات
degradatory punishment U مجازات ترذیلی
punishability U مجازات کردنی
degrading punishment U مجازات ترذیلی
deterrennt punishment U مجازات ترهیبی
punishment of a minor offence U مجازات تکدیری
disciplinary punishment U مجازات انضباطی
mitigation of punishment U تخفیف مجازات
punishability U قابلیت مجازات
sanction U مجازات کردن
deterrent punishment U مجازات ارعابی
forfeitable U قابل مجازات
principal punishment U مجازات اصلی
pecuniary penalty U مجازات مالی
divine legislation U تشدید مجازات
agravation of punishment U تشدید مجازات
doom U حکم مجازات
pecuniary punishment U مجازات نقدی
suspended sentences U مجازات تعلیقی
suspended sentence U مجازات تعلیقی
castigator U مجازات کننده
culpable U قابل مجازات
communication of punishment U ابلاغ مجازات
commutation U تخفیف مجازات
fasces U قدرت مجازات
criminous U مستحق مجازات
sanctions U مجازات کردن
sanctioning U مجازات کردن
sanctioned U مجازات کردن
pecuniary pumishment U مجازات نقدی
punitory U متضمن مجازات
to death penalty U اعدام مجازات
capital punishment U مجازات اعدام
capital punishment U اعدام مجازات
accessory punishment U مجازات تبعی
punishes U مجازات کردن
punished U مجازات کردن
punish U مجازات کردن
to get a rocket [British E] <idiom> U مجازات شدن
to get ticked off [British E] <idiom> U مجازات شدن
theories of punishment U اهداف مجازات
theories of punishment U فلسفه مجازات
absolution U انصراف از مجازات
punishable U مستحق مجازات
punishment U کیفر مجازات
reformative punishment U مجازات تادیبی
sentence U حکم به مجازات
sentences U حکم به مجازات
sentencing U حکم به مجازات
severe punishment U مجازات شاق
punishable U قابل مجازات
supplementary punishment U مجازات تکمیلی
death penalty U مجازات اعدام
penal <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
it is death to U مجازات 0000مرگ است
punishable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
reproof U مجازات [اصطلاح روزمره]
Recent search history Forum search
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1در مورد فعلهای مجهول
1The outright abolition of the death penalty.
2تعریف فونتیک چیست؟
2تعریف فونتیک چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com